آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان شیمی می خواهم با نگاه خون بار شقایق ها .از گذرگاه حادثه ها بگذرم و به یاد تنهایی و غربت زینب(س) و ناله های و بی تابی های رقیه ی سه ساله .این سکوت را بشکنم. زینب جانم!می خواهم آن ناله های شبانه ات را که قصه ی غربت تورا به همراه دارد.در کوچه پس کوچه های شام پیدا کنم.می خواهم آن قلب شبهای مبهم بی کسی رابشکافم ودر کناره ای از چشمان خون بار شقایق سکنا گزینم وبا یادی از خشکی لب های آن گل های عاشق.برگ برگ آن را سیراب کنم تا شاید بتوانم مرحمی برای آن چهره ی سیلی خورده وپاهی تاول زده باشم. زینب جانم!تو از جفای آن نامردان سوختی و آسمان شبت به همراه ماه وستاره هایش از ستمی که بر تو گذشت گریه سر داد.با این حال چگونه می توانم سکوت اختیار کنم و عاشق حسینت نباشم.من با کوله پشتی ام که پر از درد و التماس است به کوچه هایی که یاد تورا داردقدم می گذارم تا شاید قلب زخمی ات را مرحم باشد و در جاده های بی کسی پذیرایم باشی. درود وسلام خداوند برتو بانوی بزرگوار پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : یک شیمیدان
|